معنی بد مجاز - جستجوی لغت در جدول جو
بد مجاز
بدطبع، کج خلق
ادامه...
بدطبع، کج خلق
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بی مجال
(مَ)
مرکّب از: بی + مجال، بی فرصت.
ادامه...
مُرَکَّب اَز: بی + مجال، بی فرصت.
لغت نامه دهخدا
تصویر بی مجال
بی مجال
بی فرصت
ادامه...
بی فرصت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر بد آغاز
بد آغاز
بد ذات، بدگهر
ادامه...
بد ذات، بدگهر
فرهنگ لغت هوشیار
بد معاش
بد روزی بد پیشه کسی که معیشت او فراخ نباشد بد روزگار بد روزی، بد پیشه فاسق
ادامه...
بد روزی بد پیشه کسی که معیشت او فراخ نباشد بد روزگار بد روزی، بد پیشه فاسق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر بد مزاج
بد مزاج
ترشرو تند خو تند خوی کج خلق، ترشرو عبوس
ادامه...
ترشرو تند خو تند خوی کج خلق، ترشرو عبوس
فرهنگ لغت هوشیار
بد لجام
ستوری که دهنه را قبول نکند مرکوب (و مخصوصااسب) سرکشی چموش، شخص گردنکش یاغی نافرمان سخت سر
ادامه...
ستوری که دهنه را قبول نکند مرکوب (و مخصوصااسب) سرکشی چموش، شخص گردنکش یاغی نافرمان سخت سر
فرهنگ لغت هوشیار
بد مزاج
بدخلق، بد خلقی
ادامه...
بَدخُلق، بَد خُلقی
دیکشنری اردو به فارسی